شعراقرن دوازده هجری - 1067 الی 1164 شمسینویسندگان

زندگی نامه حزین لاهیجی

محمدعلی  بن ابوطالب متخلص به حَزین و معروف به شیخ علی حزین از شاعران مشهور سده دوازدهم هجریست 

پدر وی ابیطالب و نام جدش عبدالله است . خاندان او چنانکه ود اظهار داشته همه اهل فضیلت و علم بوده اند و او در محیط  خانوادگی ای تربیت یافته که همه اعضای آن از اهل دانش بودند وی در روز دوشنبه  بیست و ششم دی ماه ۱۰۷۰ – ۲۷ ربیع الاخر ۱۱۰۳ – در اصفهان دیده به جهان گشود ولی پدرش از مردان لاهیجان بود از این سبب به لاهیجانی شهرت یافت .

حزین از میان شاعران روزگار خویش و شاید در میان تمام شاعران ایران از حیث سفرهای بسیار و دیدن گوشه و کنار ایران و هند و عراق و حجاز ، زندگیش دارای اهمیت است و حوادثی که در زندگی او روی داده در زندگی کمتر کسی از شاعران ما دیده شده است . نخستین بار به همراه پدر به شوق دیدار خویشان به گیلان رفت و عده ای از فضلا را دید و بعد از یک سال به اصفهان بازگشت . درسال  ۱۰۹۷ – ۱۱۳۰ هجری – پس از مرگ پدر و مادر با مادر بزرگ و برادران ار اصفهان به شیراز رفت. در سال ۱۱۰۱ – ۱۱۳۵ هجری – هنگام هجوم محمد افغان و محاصره اصفهان در آنجا بوده و سختی ها و قحطی را گذرانده است . در این حادثه تمام افراد خانواده بر اثر بیماری درگذشتند و او تنها ماند

در سال ۱۱۱۱ – ۱۱۴۵ هجری – از بندر عباس با کشتی به بندر سورت میرود و از آنجا رهسپار جده میشود و سپس به زیارت خانه خدا مشرف میگردد .از آنجا به لارد جهرم میرود و در سال ۱۱۱۲ – ۱۱۴۶ هجری – راهی دیار هند شده و چندی در شهر های ملتان ، لاهور و ودهلی اقامت میگزیند .

در سال ۱۱۱۷ – ۱۱۵۱ هجری در سن چهل و هشت  سالگی – در سن چهل و هفت سالگی  شرح زندگی خویش را به رشته تحریر در آورده و سر انجام در ۱۱۴۵ – ۱۱۸۰ هجری – در بنارس هند بدرود زندگی گفت و در باغی که خود ساخته بود به خاک سپرده شد

دوران زندگی حزین مصادف با اواخر حکومت صفوی ، حمله  افغانها به ایران و آغاز دوره نادرشاه بود . در این دوره ایران دچار هرج و مرج و خونریزی بوده است و هر روز از سویی به مرزهای ما حمله ور می شدند . در این آشفتگی و بحران ، شهر اصفهان ، زادگاه حزین از همه جا ویرانتر بوده و حزین این حادثه ناگوار را به تفضیل در تاریخخود شرح داده است

وی مردی بلند همت و گوشه گیر بوده ، با همه ارادتی که شاهان و امیران به وی داشته اند هرگز از آنان تقاضای کمک نکرد و با قناعت و آزادگی زیسته است . او با همه گوشه گیرییش ، مردی پرخاشجو و شجاع بود . چنانکه بارها در حوادث خونینی که روی میداد شرکت داشته و مردم را به مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان وادار می کرده است

حزین به شیوه روزگار خویش در هر یک از دانش های متداول عصر خود مطالعاتی داشته و در هر علمی رساله ای نگاشته است . با اینکه محیط زندگی او کاملا خشک و تعصب خیز بوده  وی با اندیشه ایی روشن از این خصوصیات محیط بر کنار مانده و برای تحقیق در ادیان مختلف از جمله دین مسیح ، یهود و زرتشت ، تا آنجا که در قدرت وی بوده است کوشیده و با بزرگان هر قومی از نزدیک دیدار کرده است

آثار و سبک حزین :

از حزین لاهیجانی علاوه بر اشعار ، تالیفات بسیاری در فلسفه و کلام ، رجال و تاریخ ، اخلاق و منطق به جای مانده است که به احاظ تاریخی دو کتاب

  1. تاریخ حزین
  2. تذکره المعاصرین

دارای اهمین فراوانی است

وی بدون تردید آخرین شعله پر فروغ سبک هندی یا  اصفهانی است زیرا پس از او در این شیوه شاعری که بتوان از آن نام برد نیامده است

از صائب و کلیم و یکی دوتن دیگر که بگذریم حزین را میتوان از شاعران درجه اول سبک هندی شمرد . این نکته ایست که همه شاعران معاصر وی بدان اعتراف کرده اند و حتی بعضی او را همپایه صائب دانسته اند . نخستین امتیاز او نسبت به معاصرانش ، بخصوص شاعران سرزمین هند ، فصاحت بیان اوست .

غزل های او بر دوگونه است گاه گذر عراقی و ساده و صوفیانه است و این شعرهایی است که در شیوه مولانه و قاسم انوار سروده است و زمانی به همان طرز معمول روزگار خویش . خصوصیت اصلی که میتواند نمایشگر سبک حزین باشد علاوه بر فصاحت و روشنی بیان رنگ عاشقانه داشتن غزل های اوست . در آثار شاعران این سبک مضامین دیگر در غزل آنها راه یافته اما در دیوان حزین غزل های او بیش از هر شاعری دیگر رنگ عاشقانه دارد

قصاید او مانند دیگر معاصرانش بیشتر استقبال از انوری و خاقانی است که حقیقتا در برابر قصاید آنها بی ارج و سست بنیاد است و این سستی و ضعف خاص قصاید او نیست بلکه تمام قصیده سرایان شیوه هندی و حتی بسیاری از قصیده گویان عراقی این خصوصیت در قصایدشان وجود دارد

.

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد              در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله            در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد              شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا          صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را                 وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟        با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی          گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد

پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا   مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

 

ای مطرب عاشقان نوای تو کجاست         ای ساقی جانآب بقای تو کجاست

گیرم دل ما از نظر افتاده تست               گیرایی مژگان رسای تو کجاست

نوبت ز کیان به ماکیان افتاده ست           بازی شگرفی به میان افتاده ست

شاید که سچهر سفله رقصد ز نشاط          شمشیرش به دف زنان افتاده ست

حسنش به می از حجاب بیرون آمد         عریان آتش ز آب بیرون آمد

آمد سحری بر سر بالینم و گفت              برخیز که افتاب بیرون آمد

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *